من حق دارم تو 33 سالگی هم بچه شم، مگه نه؟ کودک درون من هنوز زنده ست و بی تابانه به روحم لگد می زنه، تا من باورم شه هنوز 6 ساله ام. کودک درون من کی می خاد بزرگ شه نمی دونم و نمی دونم اصلن لزومی داره که کودک درون آدما بزرگ شن. من دو – سه روز به زور خودمو 33 ساله نگه داشتم به زور در حالی که درونم 6 سال بیشتر نداشت. گریه می کردم بعدش تعجب می کردم از خودم ولی من حق دارم گریه کنم، مگه نه؟ من حق دارم بشینم رو زمین و پاهامو بکوبم به کف سخت زمینو و داد بزنم من مامانمو می خام، مگه نه؟ من حق دارم دلم واسه اون زمین خاکی روبروی خونه ی قدیمیمون تنگ شه و دلم بخاد هفت سنگ بازی کنم و یا "جیز جیز"، مگه نه؟
با هر کی حرف می زنم می گن چرا ناشکری داری تو بهشت زندگی می کنی و من نمی دونم چی جور باید به خودمو به دیگرون بقبولونم که بهشت فقط چیزیه که تو رویاهاس و تمام دنیا لجن زاری بیشتر نیست. من این لجنو دوس ندارم حالا میخاد اسمش هر چی باشه ایران باشه یا امریکا لجن لجنه چه فرقی داره اسمش چی باشه اصلن این دنیا لجنه.
آره به همین صراحت و به همین محکمی دنیا لجنه و این دنیا جای من نیست من دلم می خاد برای همیشه بخابمو دیگه هرگز بیدار نشم هرگز. من دلم دیگه هیچی نمی خاد.
من باید کجا برم؟ پیش کی برم؟ چیکار کنم؟ یکی می تونه به من بگه؟
وای چقدر تلخ حمیدرضا! امیدوارم هر چه زودتر حالت بهتر شه، خیلی به یادتیم
پاسخحذفحمید رضایی که من می شناسم محکمتر و بزرگتر از این چیزاست که شانه خالی کنه
پاسخحذفاره عزیزم میتونی بچه بشی و برگردی به دوره کودکی
گریه کن پاتو زمین بکوب و ترچی دلت می خواد انجام بده
گور بابای این دنیا و هر چی که توش هست
فقط بعضی وقت ها فکر کن به این که عده ای هم هستند که با همه دوری که ازت دارن دلشون پیشته
مطمئن باش اگه نمی تونم بهت بگم دوست دارم و دیر به دیر بهت سر می زنم دلیلش اینه که نمی تونم وسیله ندارم از کافی نت به زور بتونم سالی یه دفعه وبلاگمو ببینم
با این همه دلم باهاته نترس و امیدوار باش
حداقل به این امیدوار باش که دوست گلی مثل من داری
افتخاریه که می تونی تا آخر عمر باهاش حال کنی
با سختی ها بساز مرد درد مشترک زیاد داریم محکم باش
سلام
پاسخحذفمطالب خوبی نوشتی ولی همش خاطرات خودته
اگه زحمتی نیست منو به اسم سیاه مشق(بهنام) لینک کن
خبر بده تا منم لینکت کنم
بای
حمید ترا چه می‌شود؟ حتمن با روان‌شناسی تماس بگیر! این درد، دردِ همه‌ی مهاجرین است. اما می‌شود آن را چاره کرد. از من پیرمرد بشنو! پیرمردی که مادرش را می‌خواست ولی ندیدش و او برای همیشه رفت.
پاسخحذفسلام
پاسخحذفخوبين آقاي عسگري نژاد؟ به سلامتي الان كدوم كشور ساكنيد ؟
هميشه معتقد بودم زندگي غير مرفه در وطن ، مي ارزه به هرچي رفاه و آسايشي كه همه اونو در اون ور مرزها جستجو مي كنن... به هر حال شما انتخابتونو كرديد و اميدوارم بتونيد به اين حس دلتنگي خاص مهاجرين فائق بشيد.